شیطان . اهریمن .
ناپاک دیو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ناپاک دیو. [ وْ ] ( اِ مرکب ) شیطان. اهریمن :
نه من کشتم او را که ناپاک دیو
ببرد از دلم ترس گیهان خدیو.
نه من کشتم او را که ناپاک دیو
ببرد از دلم ترس گیهان خدیو.
فردوسی.
|| دیو ناپاک. پلید.کلمات دیگر: