( اسم ) ماه قمر : چو تو شاه بنشست بر تخت عاج فروغ از تو گیرد همه مهر و ماج . ( شا . بخ ۱۴٠۷ : ۵ )
نام راوی رودکی شاعر نیز بوده است
نام راوی رودکی شاعر نیز بوده است
فردوسی .
ماج . (اِخ ) نام راوی رودکی شاعر بوده است . (برهان ). نام راوی رودکی و آنرا مج نیز گویند. (انجمن آرا). و رجوع به مج شود.
ماج . [ ماج ج ] (ع ص ) آن که پیوسته از دهانش لعاب روان باشد از پیری و کلانسالی ، و حبس آن نتواند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه آب از دهنش می رود از پیری . (مهذب الاسماء).
- احمق ماج ؛ مرد احمق و گولی که آب دهان وی روان باشد. (ناظم الاطباء).
|| ناقه ٔ کلان سال . (منتهی الارب ).
ماه#NAME?
کسی که آب دهانش پیوسته روان باشد.