کلمه جو
صفحه اصلی

شواب

فرهنگ فارسی

جمع شابه زن جوان

لغت نامه دهخدا

شواب . [ ش َ واب ب ] (ع ص ، اِ) ج ِ شابة، به معنی زن جوان . (از منتهی الارب ). و رجوع به شابة شود.


شواب. [ ش َ واب ب ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ شابة، به معنی زن جوان. ( از منتهی الارب ). و رجوع به شابة شود.

شواب. [ ] ( اِخ ) جایی در شمال غربی انارک از نواحی کاشان. ( یادداشت مؤلف ).

شواب . [ ] (اِخ ) جایی در شمال غربی انارک از نواحی کاشان . (یادداشت مؤلف ).


پیشنهاد کاربران

رحانه پارسا به شوهرش نوشت شما شواب نیستی یعنی چه


کلمات دیگر: