ازنامهای سگان است . اسمی است برای سگان نر.
کسیب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کسیب. [ ک ُ س َ ] ( ع اِ ) از نامهای سگان است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اسمی است برای سگان نر. ( اقرب الموارد ).
- ابن الکسیب ؛ فرزند زنا. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). والدالزنا. ( اقرب الموارد ). بیج. سند. حرامزاده.
- ابن الکسیب ؛ فرزند زنا. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). والدالزنا. ( اقرب الموارد ). بیج. سند. حرامزاده.
پیشنهاد کاربران
کسیب از کلمه کسب می آید و کسیب دروغی که در کاسبی ازش استفاده میشود
کسی که دروغی میگوید که در حد زناست مثل کسی که از سنگ و چوب بت میسازد برای پرستش بجای خدا و این عمل نوعی زنا است
کسی که دروغی میگوید که در حد زناست مثل کسی که از سنگ و چوب بت میسازد برای پرستش بجای خدا و این عمل نوعی زنا است
کلمات دیگر: