کلمه جو
صفحه اصلی

سرناباد

لغت نامه دهخدا

سرناباد. [ س ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شهر نو بالا ولایت باختر از بخش طیبات شهرستان مشهد. دارای 155 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات ، بنشن. شغل اهالی زراعت و مالداری ،قالیچه بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

دانشنامه عمومی

سرناباد دهستانی واقع در بخش همایجان یکی از بخش های شهرستان سپیدان در استان فارس ایران است. در نزدیکی روستای چشمه زیتون فعلی (سرناباد)، در کوهپایه رشته کوهی به نام دره باریک آثاری به صورت تپه ای چهارگوش و تخریب شده وجود دارد و این تپه حاکی از یک قلعه ای قدیمی و مربع شکل بوده که آثار آن هنوز به جا مانده و از زمان گذشته تا به حال این محل به نام «سورناباد» یا «سرنآ آباد» یا «سرن آباد» نامیده می شود. سرناباد در گذشته یکی از دهستانهای شهرستان نورآباد (ممسنی) و از توابع ایل بزرگ جاوید ممسنی بود مردم این دیار از تبار لر و از خرده طوایفی مانند «پیر حسن عبدالهی»٬ «اولاد زکی خانی»٬ «میرس»٬ «کجا» و «سیدهای حسینی» می باشند که همگی از طایفه بزرگ جاوید ممسنی محسوب می شوند.
نام سرناباد برگرفته از نام سورنا سردار اشکانی و ایرانی است که بسیاری از مورخان زادگاه او را در این منطقه می دانند و اثار باستانی در این منطقه حاکی از این مورد است.

پیشنهاد کاربران

چناچه تاریخ لشکرکشی یعقوب لیس را مطالعه کنید توضیح داده که یعقوب لیس از منطقه هزار بیضا یا بیضای کنونی و منطقه سرناباد و روستای راشک عبور و سپس دژ سپید ممسنی را محاصره و به تصرف درآورد.

شان آباد محل عبور یا زندگیه سرنا سردار اشکانی که لشکر رومیان را شکست داد و پیروز شد است کوزه هایی که از دل خاک بیرون آورده شدند متعلق به دوره اشکانی و احتمالا حا کی از رونق سیاسی اقتصادی اجتماعی منطقه بوده است


کلمات دیگر: