کلمه جو
صفحه اصلی

اتوریته

فرهنگ معین

(اُ تُ تِ ) [ فر. ] (اِمص . ) قدرت ونفوذ مادی یا معنوی ، اقتدار.

دانشنامه عمومی

مرجعیت


پیشنهاد کاربران

اجبار بنیادین - «بیشتر از توصیه و کمتر از دستور؛ توصیه ای که نمی توان بدون خطر آن را نادیده انگاشت. » -
( تمام سنگینی گذشته را بر دوش هر لحظه می گذارد )
ریشه : واژه ی auctoritas ( اتوریته ) از فعل augere ( توسعه دادن و تحکیم بخشیدن ) مشتق شده است،
متضاد واژه ی «artifices» ( آنان که در واقع می سازند و تولید می کنند )

تعبد، سرسپردگی محض ، اطاعت بلادلیل یابادلیل ازچیزی یاکسی بخاطرسرسپردگی ( رابطه مرادومرید ) .

نظریه و ایدئولوژی تنها آن حرف نغز و نخبهٔ ارسطو نیست. اینکه مادرت به تو گفته است "بی عرضه"، نوعی نظریه است. اتوریته تنها ارسطو نیست؛ مادر و عمه و خاله ات هم هستند! و تو باید ذهن خود را از هر نوع اتوریته - و نتیجتاً از نظریاتشان - آزاد گردانی!

کتاب "رابطه"
محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom


کلمات دیگر: