آبسالان ( آب سالان ) آب یک کلمه ی تورکی است. به معنای آبادانیق. وآبادانی مثل میناب ( مین آب=هزارتا آبادی ) بناب ( بین آب=هزارتاآبادی ) کلماتی که آب دارنند. تورکی هستند. مثل پنجاب. سیناب. آباد. آبادان. آبریز. سنداب سالان از فعل سالماق. مثل ارسالان ( ارسلان=کسی که پشت تمام قهرمانان را به خاک می اندازد ) سالار ( قهرمانی که پشت تمام قهرمانان را به خاک می اندازد ) . . . . آبسالان. و هر کلمه ایی لان داشته باشد. تورکی است. مثل زنگی لان. . گی لان. میلان. سهلان. ایسفهلان. جیلان. هیلان. بیلان. لیلان. ایلان. اسلان ( اصلان =شیربیشه ) . قافلان. سیرتلان. یالان. پالان. بالان ( تله. گرگ بالاندیده ) . چالان. قالان. سیلان. تایلان. کازان ب لان کا. . سری لان کا. . . .