(رِ ) (اِمر. ) کِشتی .
بارگیر چوبین
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
بار گیر چوبین: کشتی
کشتی بی دریا: نظیر کشتی بر خشک راندن است که به معنی کار محال و عمل بی ثمر بوده است.
( ( دل از اینان ببر که بی دریا
نکشد بارگیرِ چوبین، بار ) )
رَدِّ افلاک: مردود افلاک ظاهرا بمعنی مردود درگاه حق
[ زین چنین خواجگان بی معنی
ردِّ افلاک و گفت ِِ بی کردار ]
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۸۴. )
کشتی بی دریا: نظیر کشتی بر خشک راندن است که به معنی کار محال و عمل بی ثمر بوده است.
( ( دل از اینان ببر که بی دریا
نکشد بارگیرِ چوبین، بار ) )
رَدِّ افلاک: مردود افلاک ظاهرا بمعنی مردود درگاه حق
[ زین چنین خواجگان بی معنی
ردِّ افلاک و گفت ِِ بی کردار ]
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۸۴. )
کلمات دیگر: