کلمه جو
صفحه اصلی

هامانه

لغت نامه دهخدا

هامانه . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رباطات بخش فرائق شهرستان یزد، واقع در 13 هزارگزی باختر فرانق ، کنار راه فرعی فرانق به اردکان . ناحیه ای است جلگه ای ، معتدل ، مالاریائی و دارای 449 تن سکنه ٔ فارسی زبان . آب آن از چشمه و قنات و محصولش غلات میباشد. اهالی به زراعت گذران میکنند. راه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).


هامانه . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کذاب بخش خضرآباد شهرستان یزد، واقع در 6 هزارگزی جنوب خضرآباد متصل به راه خضرآباد به هامانه . ناحیه ای است کوهستانی ومعتدل مالاریائی . سکنه ٔ آن 381 تن فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود و محصول آن غلات است . اهالی به زراعت گذران میکنند و صنایع دستی زنان کرباس بافی است . راه آن فرعی میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).


هامانه. [ ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رباطات بخش فرائق شهرستان یزد، واقع در 13 هزارگزی باختر فرانق ، کنار راه فرعی فرانق به اردکان. ناحیه ای است جلگه ای ، معتدل ، مالاریائی و دارای 449 تن سکنه فارسی زبان. آب آن از چشمه و قنات و محصولش غلات میباشد. اهالی به زراعت گذران میکنند. راه آن فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).

هامانه. [ ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کذاب بخش خضرآباد شهرستان یزد، واقع در 6 هزارگزی جنوب خضرآباد متصل به راه خضرآباد به هامانه. ناحیه ای است کوهستانی ومعتدل مالاریائی. سکنه آن 381 تن فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود و محصول آن غلات است. اهالی به زراعت گذران میکنند و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه آن فرعی میباشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).

دانشنامه عمومی

هامانه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
هامانه (اردکان)
هامانه (صدوق)


کلمات دیگر: