کلمه جو
صفحه اصلی

وادی تماسیح

لغت نامه دهخدا

وادی تماسیح. [ ت َ ] ( اِخ ) نام ناحیتی شنی بر صحراها و سنگستانها در فلسطین : یک روز در عکه بودیم. بعد از آن از آنجا برفتیم و بدیهی رسیدیم که آن را حیفا میگفتند و تا رسیدن بدین دیه در راه ریگ فراوان بود از آنکه زرگران در عجم به کار دارند و ریگ مکی گویند و این دیه حیفا بر لب دریاست و آنجا نخلستانها و اشجار بسیار دارد. آنجا کشتی سازان بودند و کشتی های بزرگ میساختند و آن کشتیهای دریایی را آنجا جودی میگفتند. از آنجا بدیهی دیگررفتیم به یک فرسنگی که آن را کنیسه میگفتند، از آنجا راه از دریا بگردید و بکوه درشد سوی مشرق و صحراهاو سنگستانها بود که وادی تماسیح گفتند. چون فرسنگی دو برفتیم دیگر بار راه با کنار دریا افتاد و آنجا استخوان حیوانات بحری بسیار دیدیم که در میان خاک و گل معجون شده بود و همچو سنگ شده ، از بس موج که بران کوفته بود. ( سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 23 ).


کلمات دیگر: