بازگرد
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
بازگردنده، رجوع کننده
( اسم ) مراجعت باز گشت .
( اسم ) مراجعت باز گشت .
فرهنگ معین
(گَ )(اِمص . ) مراجعت ، بازگشت .
لغت نامه دهخدا
بازگرد. [ گ َ ] ( حامص مرکب ) مراجعت. ( ناظم الاطباء ). عود :
او گر ز کرده بازنگردد مگرد گوی
اندی که بازگرد بعدل شهنشه است.
با خویش همیشه سوز و دردی دارد
گر خاک شود عدوی و بر باد رود
غافل نشوی که بازگردی دارد.
او گر ز کرده بازنگردد مگرد گوی
اندی که بازگرد بعدل شهنشه است.
سیدحسن غزنوی.
آن کس که به نفس خود نبردی داردبا خویش همیشه سوز و دردی دارد
گر خاک شود عدوی و بر باد رود
غافل نشوی که بازگردی دارد.
استاد علی اکبر معمارباشی اصفهان ( از آنندراج ).
|| عادت بیماری از بدپرهیزی یا هوازدگی. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).فرهنگ عمید
۱. بازگشت، مراجعت.
۲. (صفت فاعلی ) بازگردنده، رجوع کننده.
۲. (صفت فاعلی ) بازگردنده، رجوع کننده.
دانشنامه عمومی
بازگرد روستایی در دهستان بیابان بخش مرکزی شهرستان سیریک استان هرمزگان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۴۹۱ نفر (۱۱۷خانوار) بوده است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۴۹۱ نفر (۱۱۷خانوار) بوده است.
wiki: بازگرد
کلمات دیگر: