کلمه جو
صفحه اصلی

ابخره

فرهنگ فارسی

جمع بخار
( اسم ) جمع : بخار بخارها : ابخر. ردیه ابخر. و بائیه .

فرهنگ معین

(اَ خِ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ بخار، بخارها.

لغت نامه دهخدا

ابخره. [ اَ خ ِ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ بخار. بخارها: ابخره ردیه ، ابخره وبائیه.

فرهنگ عمید

۱. [جمعِ بُخار] = بخار
۲. [جمعِ بخور] = بخور۲

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۲°۲۹′۴۷″ شمالی ۵۰°۱۶′۵۵″ شرقی / ۳۲٫۴۹۶۳۹°شمالی ۵۰٫۲۸۱۹۴°شرقی / 32.49639; 50.28194
فهرست روستاهای ایران
ابخره، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کوهرنگ در استان چهارمحال و بختیاری ایران است.
این روستا در دهستان شوراب تنگزی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۰ نفر (۶خانوار) بوده است.این روستا متعلق به اولاد طهماسب خان از طایفه بزرگ راکی میباشد و به عنوان ییلاق آنها محسوب میشود.در سال 1392 حدود 40 ویلا در آن ساخته شده است و بیشتر از این مکان جهت تفریحات استفاده میشود.

پیشنهاد کاربران

ابخره = مه غلیظ ، ذرات معلق
جهان در نظرش بسان ابخره ای جلوه نمود

آبخره یعنی محل خوردن آب یا آب خوری محلی که دام ها را آب می دادند چون اهالی آن منطقه در ارتفاعات زندگی می کردن برای آب دادن دامهای خود به کنار زاینده رود یا همان آبخره می آمدن چنین شد که به آبخور گا یا ابخوری ودر گویش محلی به ابخره معروف شد در ضمن این محل تا زمان قاجار دست عرب بود که توسط اولاد طهماسب خان راکی ازاد شد که احتمالان ایجا را خور یا خوراب می گفتن


کلمات دیگر: