ابگز
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( آبگز ) ( صفت اسم ) تباه و فاسد ( میوه ) .
تباه شدن قسمتی از میوه
میوه آسیب دیده در آب، میوه ترش شده وفاسد، آبخست
تباه شدن قسمتی از میوه
میوه آسیب دیده در آب، میوه ترش شده وفاسد، آبخست
فرهنگ معین
( آبگز ) (گَ ) (ص مر. ) میوة ترش شده و فاسد.
لغت نامه دهخدا
( آبگز ) آبگز. [ گ َ ] ( ن مف مرکب ) آبخست. آبزُرُفْت.
- آبگز شدن ؛ تباه شدن قسمتی از میوه.
- || ترنجیده شدن پوست تن آدمی بسبب آب ، چنانکه کارگران حمّام را.
- آبگز شدن ؛ تباه شدن قسمتی از میوه.
- || ترنجیده شدن پوست تن آدمی بسبب آب ، چنانکه کارگران حمّام را.
فرهنگ عمید
( آب گز ) آسیب دیده در آب (میوه ).
کلمات دیگر: