مترادف تار و مار شدن : قلع وقمع شدن، مغلوب شدن، مقهور شدن، منکوب شدن ، پخش وپلا شدن، پراکنده شدن، متفرق شدن متضاد تار و مار شدن : پیروز گشتن، ظفر یافتن، اجتماع کردن