مترادف جلوه گر : آشکار، پدیدار، پدید، پیدا، ظاهر، متجلی، منجلی، نمایان
جلوه گر
مترادف جلوه گر : آشکار، پدیدار، پدید، پیدا، ظاهر، متجلی، منجلی، نمایان
فارسی به انگلیسی
appearing in full beauty, showy
فارسی به عربی
انیق
مترادف و متضاد
آشکار، پدیدار، پدید، پیدا، ظاهر، متجلی، منجلی، نمایان
فعال، زیرک، زرنگ، چالاک، با هوش، شیک، ناتو، جلوه گر
فرهنگ فارسی
هویدا و آشکارا و پدید و ظاهر
لغت نامه دهخدا
جلوه گر. [ ج ِل ْ وَ / وِ گ َ ] ( ص مرکب ) هویدا و آشکار و پدید و ظاهر. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
آشکار، نمایان، و درخشان.
جدول کلمات
متجلی
پیشنهاد کاربران
اشکار نمایان پدید ضاهر پدیدار متجلی منجلی و. . . .
کلمات دیگر: