کلمه جو
صفحه اصلی

بچگی


مترادف بچگی : خردسالی، صباوت، طفولیت، کودکی، نوباوگی

متضاد بچگی : پیری، کهولت

فارسی به انگلیسی

boyhood, childishness, frivolity, infancy


boyhood, childishness, frivolity, infancy, childhood, childish act

childhood, childish act


فارسی به عربی

طفولة , طفولی , فتوة

مترادف و متضاد

خردسالی، صباوت، طفولیت، کودکی، نوباوگی ≠ پیری، کهولت


babyhood (اسم)
بچگی، خردی

childhood (اسم)
بچگی، خردی، کودکی، طفولیت

boyhood (اسم)
بچگی، پسر بچگی

puerility (اسم)
بچگی

فرهنگ فارسی

بچه بودن طفولیت .
خردی طفلی .

لغت نامه دهخدا

بچگی. [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی بچه. طفولیت.خردی. کودکی. صباوت. صبا. خردسالی. صغر. || ( ص نسبی ) منسوب و متعلق به بچه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. بچه بودن.
۲. (اسم ) دوران کودکی: از همان بچگی باهوش بود.
۳. بی تجربگی.
۴. (صفت نسبی، منسوب به بچه ) مربوط به بچه.

دانشنامه عمومی

بچگی (جیرفت)، روستایی از توابع بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت در استان کرمان ایران است.
این روستا در دهستان دلفارد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.

پیشنهاد کاربران

کودکی، خردسالی



کلمات دیگر: