مترادف جداجدا : جداگانه، سواسوا، علی حده
جداجدا
مترادف جداجدا : جداگانه، سواسوا، علی حده
فارسی به انگلیسی
separately, severally
مترادف و متضاد
دیوار دار، جدا جدا
تنها، فردا، جدا جدا، به تنهایی، یکان یکان، انفرادا، یک یک، فردا فرد
جداگانه، سواسوا، علیحده
فرهنگ فارسی
یک یک جداگانه علی حده .
لغت نامه دهخدا
جداجدا. [ ج ُ ج ُ ] ( ق مرکب ) یک یک. جداگانه. علیحده. متفرق. منفصل از هم. ( ناظم الاطباء ). یکی یکی. منفرد. تنها. بِداد. جُداجُد : جداجدا امیر هر کسی را میخواند و حال خراسان و مخالفان و حاجب و جنگ که رفت بازمی پرسید تا او را چون آفتاب روشن گشت هرچه رفته بود. ( تاریخ بیهقی ص 559 ).
این سطرهای چین که به پیری به روی ماست
هر یک جداجدا خط معزولی قواست.
این سطرهای چین که به پیری به روی ماست
هر یک جداجدا خط معزولی قواست.
صائب.
واژه نامه بختیاریکا
تَلگِنی تلگنی
کلمات دیگر: