کلمه جو
صفحه اصلی

پرپیچ


مترادف پرپیچ : پیچاپیچ، پیچ درپیچ، خمناک

متضاد پرپیچ : راست، مستقیم

مترادف و متضاد

پیچاپیچ، پیچدرپیچ، خمناک ≠ راست، مستقیم


فرهنگ فارسی

( صفت ) پرچین پر شکن بسیار نورد . یا دل پرپیچ داشتن . مضطرب بودن .

لغت نامه دهخدا

پرپیچ. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) پرشکن. بسیارنورد. بسیارچین. || پراندوه. پرغم. مضطرب :
یکی گفتش که بس آهسته کاری
بدین آهستگی بر خر چه داری
بگفتا هیچ دل پرپیچ دارم
اگر این خر بیفتد هیچ دارم.
عطار.


کلمات دیگر: