کلمه جو
صفحه اصلی

پرشور


مترادف پرشور : پرحرارت، پرهیجان، شورآفرین، آتشی، آتشین، داغ

فارسی به انگلیسی

torrid, crisp, dramatic, driving, emotional, exciting, fiery, hectic, intense, passionate, racy, sociable, soulful, spirited, sultry, vehement, vibrant, vital, enthusiastic, feverish, rapturous, tempestuous, warm

enthusiastic, feverish, rapturous, tempestuous, warm


crisp, dramatic, driving, emotional, exciting, fiery, hectic, intense, passionate, racy, sociable, soulful, spirited, sultry, vehement, vibrant, vital


مترادف و متضاد

پرحرارت، پرهیجان


شورآفرین


آتشی، آتشین، داغ


۱. پرحرارت، پرهیجان
۲. شورآفرین
۳. آتشی، آتشین، داغ


فرهنگ فارسی

پر آشوب، پرغوغا، پرحرارت، کسی که هیجان زیاددارد
ناحیتی است از نواحی هند
( صفت ) پر حرارت . یاسری پر شور داشتن. کله ای پر حرارت داشتن . یا نطق پرشور. که حرارت و گرمی داشته باشد که تند و آتشین باشد .

فرهنگ معین

( ~. ) (ص مر. ) پرحرارت .

لغت نامه دهخدا

پرشور. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) پرحرارت و حرکت.
- سری پرشور داشتن ، کله پرشور داشتن ؛ سری پرحرارت و جنب و جوش داشتن.

پرشور. [ پ َ ش َ ]( اِخ ) ناحیتی از نواحی هند به سمت غربی آب سند و علی التقریب به ده فرسنگی آن و آن بعهد غزنویان در جزو ولایات ایشان بود. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب حاشیه ٔص 336 - 545-675 و ترجمه تاریخ یمینی ص 201 شود.

پرشور. [ پ َ ش َ ](اِخ ) ناحیتی از نواحی هند به سمت غربی آب سند و علی التقریب به ده فرسنگی آن و آن بعهد غزنویان در جزو ولایات ایشان بود. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب حاشیه ٔص 336 - 545-675 و ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 201 شود.


پرشور. [ پ ُ ] (ص مرکب ) پرحرارت و حرکت .
- سری پرشور داشتن ، کله ٔ پرشور داشتن ؛ سری پرحرارت و جنب و جوش داشتن .


فرهنگ عمید

۱. پرآشوب، پرغوغا.
۲. کسی که شوق و هیجان بسیار دارد، پرحرارت.

دانشنامه عمومی

پرشور (به انگلیسی: Pershore) یک منطقهٔ مسکونی در انگلستان است که در میدلند غربی واقع شده است.
Wychavon
SO945455
پرشور ۷٬۱۲۵ نفر جمعیت دارد.

پیشنهاد کاربران

پرهیجان، شور افرین


اشتیاق داشتن .

آتش نفس

در از شوق و نشاط چهارم دبستان

دارای عواطف تند


کلمات دیگر: