کلمه جو
صفحه اصلی

پریشان حال


مترادف پریشان حال : آشفته، آشفته خاطر، افسرده، بدبخت، بینوا، پریشان، پریشان خاطر، دژم، زار، سراسیمه، شوریده، مشوش، مضطرب

متضاد پریشان حال : آسوده خاطر

فارسی به انگلیسی

agitated, mad, distressed

distressed


agitated, mad


مترادف و متضاد

disturbed (صفت)
مضطرب، اشفته، مختل، پریشان، مختل شده، ناراحت، پریشان حال

distressed (صفت)
فرومایه، فرومانده، پریشان، پریشان حال

آشفته، آشفته‌خاطر، افسرده، بدبخت، بینوا، پریشان، پریشان‌خاطر، دژم، زار، سراسیمه، شوریده، مشوش، مضطرب ≠ آسوده‌خاطر


فرهنگ فارسی

( صفت ) بدحال بدبخت دلگیر مضطرب ناراحت .

فرهنگ عمید

۱. دلگیر، دل تنگ.
۲. بدبخت.
۳. مضطرب. * بدحال.

پیشنهاد کاربران

مضطرب الاحوال

شیباندل

چو از خنجرروز بگریخت شب
همی رفت شیباندل و خشک لب.
فردوسی.

سراسیمه. . . نگران. . . اشفته. . . .


کلمات دیگر: