کلمه جو
صفحه اصلی

تاثیر داشتن


برابر پارسی : کارساز بودن، کارایی داشتن، کارا بودن، خدشه

فارسی به انگلیسی

influence

فرهنگ فارسی

موثر واقع شدن ٠ نتیجه داشتن ٠

لغت نامه دهخدا

تأثیر داشتن. [ ت َءْ ت َ ] ( مص مرکب ) مؤثر واقع شدن. نتیجه داشتن : کوشش من تأثیر نداشت ؛ تلاش من نتیجه نداشت. رجوع به تأثیر شود.

پیشنهاد کاربران

Effect

نقش داشتن


کلمات دیگر: