کلمه جو
صفحه اصلی

تحاشی


مترادف تحاشی : اجتناب، احتراز، استنکاف، امتناع ورزی، امتناع، انکار، پرهیز، خودداری، دوری، امتناع ورزیدن، پرهیز کردن، دوری کردن، امتناع کردن، دوری جستن، خودداری کردن

فارسی به انگلیسی

abstaining


abstaining, saying

مترادف و متضاد

اجتناب، احتراز، استنکاف، امتناع‌ورزی، امتناع، انکار، پرهیز، خودداری، دوری


امتناع ورزیدن، پرهیز کردن، دوری کردن، امتناع کردن، دوری جستن، خودداری کردن


۱. اجتناب، احتراز، استنکاف، امتناعورزی، امتناع، انکار، پرهیز، خودداری، دوری
۲. امتناع ورزیدن، پرهیز کردن، دوری کردن، امتناع کردن، دوری جستن، خودداری کردن


فرهنگ فارسی

به یک سوشدن، دوری کردن، پرهیزکردن، دوری گزیدن
( مصدر ) تن زدنپرهیز کردن دوری جستن امتناع کردن .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) پرهیز کردن ، خودداری کردن .

لغت نامه دهخدا

تحاشی. [ ت َ ] ( ع مص ) به یک سو شدن. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ). تنزه از چیزی. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || حاشا گفتن و ابا و امتناع و انکار و عدم قبول. ( ناظم الاطباء ). || کناره کردن از چیزی با ترس. مثال : فلان از من تحاشی میکند. این معنی مخصوص فارسی است. ( فرهنگ نظام ) : رعیت کرمان از شکایت امیر فخرالدین عباس ،تحاشی می نمودند. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 35 ).
- سخن یا دشنام بی تحاشی ؛ سخن یا دشنام بی پروا : طایفه رندان بخلاف درویشی بدرآمدند و سخنان بی تحاشی گفتند و بزدند. ( گلستان ). دشنام بی تحاشی دادن گرفت. ( گلستان ).

فرهنگ عمید

۱. منکر شدن.
۲. دوری کردن، پرهیز کردن، از چیزی دوری گزیدن.

پیشنهاد کاربران

پروا داشتن

اجتناب از روی ترس


کلمات دیگر: