ریسمان و رشته با دست ریسیده شده
دست ریس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دست ریس. [ دَ ] ( ن مف مرکب ) ریسمان و رشته با دست ریسیده شده. ( ناظم الاطباء ). رشته و ریسمان که به دوک ریشته اند نه به چرخ. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
عیسی اینک پیش کعبه بسته چون احرامیان
چادری کان دست ریس دخت عمران آمده.
عیسی اینک پیش کعبه بسته چون احرامیان
چادری کان دست ریس دخت عمران آمده.
خاقانی.
فرهنگ عمید
ریسمان یا نخی که با دست ریسیده شده باشد.
کلمات دیگر: