کلمه جو
صفحه اصلی

سداسی

عربی به فارسی

شش گوش , شش گوشه , شش بر , شش پهلو


فرهنگ فارسی

شش تایی، آنچه که ازشش جزئ ترکیب شود، کلمه شش حرفی
از ارشش ذرعی یا شش حرفی یا گوسپند پیر شش ساله .

لغت نامه دهخدا

سداسی. [ س ُ سی ی ] ( ع ص نسبی ، اِ ) ازار شش ذرعی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ازاری که درازی آن شش ذرع بود. ( اقرب الموارد ). || شش حرفی. ( ناظم الاطباء ). که حروف اصلی ماضی آن شش حرف بود. ( تعریفات ). کلمه مرکب از شش حرف ، چون استغفر و زنجبیل. || گوسپند پیر شش ساله. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. شش تایی، آنچه از شش جزء ترکیب شود.
۲. کلمۀ شش حرفی.


کلمات دیگر: