کلمه جو
صفحه اصلی

فریسموس

لغت نامه دهخدا

فریسموس. [ ف َ ] ( معرب ،اِ ) بلغت یونانی علتی است مردان را و آن شدت نعوظ است یعنی پیوسته آلت مردی برپا میباشد. ( برهان ). نعوظدایم. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فریسیموس شود.

فرهنگ عمید

= افریسموس

افریسموس#NAME?



کلمات دیگر: