گلین گوی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) کر. زمین ارض : چو در خاطر آمد جهانجوی را که در چنبر آرد گلین گوی را ... ( نظامی )
لغت نامه دهخدا
گلین گوی. [ گ ِ ] ( اِ مرکب ) زمین و کره خاک را گویند. ( برهان ). کنایه از کره ٔخاک. ( آنندراج ). کنایه از زمین ( غیاث ) :
چو در خاطر آمد جهانجوی را
که در چنبر آرد گلین گوی را.
چو در خاطر آمد جهانجوی را
که در چنبر آرد گلین گوی را.
نظامی.
فرهنگ عمید
۱. گوی گلی.
۲. [مجاز] کرۀ زمین.
۲. [مجاز] کرۀ زمین.
کلمات دیگر: