germinal
تژه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) دندان. کلید پر. کلید.
شهری باستانی به یونان که در قسمت شرقی آرکادی قرار دارد و دارای معبد بزرگی است که از آثار باستانی یونان است .
شهری باستانی به یونان که در قسمت شرقی آرکادی قرار دارد و دارای معبد بزرگی است که از آثار باستانی یونان است .
لغت نامه دهخدا
تژه. [ ت َ ژَ / ژِ ] ( اِ ) غنچه گل باشد. ( فرهنگ جهانگیری ). غنچه درخت و غنچه گل باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). بمعنی غنچه گل خصوصاً و غنچه هر درخت عموماً. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). غنچه گل چنانکه در فرهنگ گفته. ( فرهنگ رشیدی ). غنچه درخت. ( شرفنامه منیری ). || دندانه کلید را نیز گویند. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). دندان کلیددان ِ. ( شرفنامه منیری ). تزه :
دهقان بی ده است و شتربان بی شتر
پالان بی خر است و کلیدان بی تژه.
تژه. [ ت ِ ژِ ] ( اِخ ) شهری باستانی به یونان که در قسمت شرقی آرکادی قرار دارد و دارای معبد بزرگی است که از آثار باستانی یونان است. و رجوع به تژآتی و تژه آت و ایران باستان ج 1 ص 843، 844، 845، 846، 855، 860، و ج 2 ص 942 و ج 3 ص 2022 و 2023 شود.
دهقان بی ده است و شتربان بی شتر
پالان بی خر است و کلیدان بی تژه.
لبیبی.
و رجوع به تز و تزه و تژده در همین لغت نامه شود. || و چوب بزرگی را هم گفته اند که اطراف چوبهای سقف خانه را بر آن نهند. ( برهان ). چوب بزرگی که آن را تیر گویند و اطراف چوبهای سقف خانه را بر آن نهند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چوب بزرگ و حمالی که از اطراف چوبها سقف خانه را بر آن نهند. ( ناظم الاطباء ). و فی السامی الجایزة، تژه یعنی شاه تیر. ( فرهنگ رشیدی ). || و خسهای سر تیزی که بر سر دانه های گندم و جوی که در خوشه است می باشد. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). خسهای سر تیز برنج و جو و گندم که در خوشه باشد. || حشفه و سرنره. || چوبی که بدان دوغ را می شورانند جهت گرفتن مسکه. ( ناظم الاطباء ).تژه. [ ت ِ ژِ ] ( اِخ ) شهری باستانی به یونان که در قسمت شرقی آرکادی قرار دارد و دارای معبد بزرگی است که از آثار باستانی یونان است. و رجوع به تژآتی و تژه آت و ایران باستان ج 1 ص 843، 844، 845، 846، 855، 860، و ج 2 ص 942 و ج 3 ص 2022 و 2023 شود.
تژه . [ ت َ ژَ / ژِ ] (اِ) غنچه ٔ گل باشد. (فرهنگ جهانگیری ). غنچه ٔ درخت و غنچه ٔ گل باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). بمعنی غنچه ٔ گل خصوصاً و غنچه ٔ هر درخت عموماً. (انجمن آرا) (آنندراج ). غنچه ٔ گل چنانکه در فرهنگ گفته . (فرهنگ رشیدی ). غنچه ٔ درخت . (شرفنامه ٔ منیری ). || دندانه ٔ کلید را نیز گویند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). دندان کلیددان ِ. (شرفنامه ٔ منیری ). تزه :
دهقان بی ده است و شتربان بی شتر
پالان بی خر است و کلیدان بی تژه .
و رجوع به تز و تزه و تژده در همین لغت نامه شود. || و چوب بزرگی را هم گفته اند که اطراف چوبهای سقف خانه را بر آن نهند. (برهان ). چوب بزرگی که آن را تیر گویند و اطراف چوبهای سقف خانه را بر آن نهند. (انجمن آرا) (آنندراج ). چوب بزرگ و حمالی که از اطراف چوبها سقف خانه را بر آن نهند. (ناظم الاطباء). و فی السامی الجایزة، تژه یعنی شاه تیر. (فرهنگ رشیدی ). || و خسهای سر تیزی که بر سر دانه های گندم و جوی که در خوشه است می باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). خسهای سر تیز برنج و جو و گندم که در خوشه باشد. || حشفه و سرنره . || چوبی که بدان دوغ را می شورانند جهت گرفتن مسکه . (ناظم الاطباء).
دهقان بی ده است و شتربان بی شتر
پالان بی خر است و کلیدان بی تژه .
لبیبی .
و رجوع به تز و تزه و تژده در همین لغت نامه شود. || و چوب بزرگی را هم گفته اند که اطراف چوبهای سقف خانه را بر آن نهند. (برهان ). چوب بزرگی که آن را تیر گویند و اطراف چوبهای سقف خانه را بر آن نهند. (انجمن آرا) (آنندراج ). چوب بزرگ و حمالی که از اطراف چوبها سقف خانه را بر آن نهند. (ناظم الاطباء). و فی السامی الجایزة، تژه یعنی شاه تیر. (فرهنگ رشیدی ). || و خسهای سر تیزی که بر سر دانه های گندم و جوی که در خوشه است می باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). خسهای سر تیز برنج و جو و گندم که در خوشه باشد. || حشفه و سرنره . || چوبی که بدان دوغ را می شورانند جهت گرفتن مسکه . (ناظم الاطباء).
تژه . [ ت ِ ژِ ] (اِخ ) شهری باستانی به یونان که در قسمت شرقی آرکادی قرار دارد و دارای معبد بزرگی است که از آثار باستانی یونان است . و رجوع به تژآتی و تژه آت و ایران باستان ج 1 ص 843، 844، 845، 846، 855، 860، و ج 2 ص 942 و ج 3 ص 2022 و 2023 شود.
فرهنگ عمید
= تژ
تژ#NAME?
کلمات دیگر: