کلمه جو
صفحه اصلی

ترکن

فرهنگ فارسی

استوار گردیدن و صاحب وقار شدن .

لغت نامه دهخدا

ترکن. [ ت َ رَک ْ ک ُ ] ( ع مص ) استوار گردیدن و صاحب وقار شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

= ترکان

ترکان#NAME?


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَرَکْنَ: ترک کردند (آن زنان)-به جا گذاشتند(آن زنان)
معنی تَرْکَنُ: اندکی متمایل شوی (رکون اعتمادی است که توأم با میل باشد ،به معنای میل کردن به سوی چیزی و تسکین دادن خاطر به وسیله آن است ، و کلمه رکن - به ضم اول آن - به معنای ناحیه قویتر و اصلی تر هر چیز است )
ریشه کلمه:
رکن (۴ بار)


کلمات دیگر: