کلمه جو
صفحه اصلی

دست چوب

فرهنگ فارسی

( اسم ) چوبدستی عصا .
چوبدست یا کنایه است از دست راست

لغت نامه دهخدا

دست چوب . [ دَ ] (اِ مرکب ) چوبدست . چوبدستی . (آنندراج ). چوبی که هنگام راه رفتن به دست گیرند. (ناظم الاطباء). عصا.


دست چوب. [ دَ ت ِ ]( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه است از دست راست و آن در خطاب بر نابینایان بی قاید که بیراه شوند گفته شود یعنی به طرف دستی که عصا در آن است و عصا معمولاً به دست راست باشد. ( از لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ).

دست چوب. [ دَ ] ( اِ مرکب ) چوبدست. چوبدستی. ( آنندراج ). چوبی که هنگام راه رفتن به دست گیرند. ( ناظم الاطباء ). عصا.

دست چوب . [ دَ ت ِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه است از دست راست و آن در خطاب بر نابینایان بی قاید که بیراه شوند گفته شود یعنی به طرف دستی که عصا در آن است و عصا معمولاً به دست راست باشد. (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).


فرهنگ عمید

چوب دستی، عصا.


کلمات دیگر: