کلمه جو
صفحه اصلی

بداغار

لغت نامه دهخدا

( بدآغار ) بدآغار. [ ب َ ] ( ص مرکب ) بدرگ. بدسرشت. ( آنندراج ) :
یکی زشت روی بدآغار بود
تو گویی به مردم گزی مار بود.
ابوشکور ( از احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 1238 ).

فرهنگ عمید

( بدآغار ) بد ذات، بدسرشت، بدنهاد: یکی زشت روی بدآغار بود / توگویی به مردم گزی مار بود (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۱۰۰ ).


کلمات دیگر: