( صفت ) ۱ - آنکه سخن دیگران را بشنود و بپذیرد مطیع مقابل سخن ناشنو . ۲ - قابل تربیت .
سخن شنو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سخن شنو. [ س ُ خ َ ش ِ ن َ / نُو ] ( نف مرکب ) آنکه بفور تمام استماع سخن نماید. ( آنندراج ) : من ضامن وی [ اریارق ] بودمی [خواجه احمد حسن ] اما این خداوند بس سخن شنو آمد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 229 ).
هر گل نو ز گلرخی یاد همی کند ولی
گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو.
هر گل نو ز گلرخی یاد همی کند ولی
گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو.
حافظ.
فرهنگ عمید
۱. شنوندۀ سخن.
۲. [مجاز] آن که سخن دیگری را بشنود و اطاعت کند.
۳. [مجاز] کسی که پند و اندرزی را به گوش گیرد و به کار بندد، پند پذیر.
۲. [مجاز] آن که سخن دیگری را بشنود و اطاعت کند.
۳. [مجاز] کسی که پند و اندرزی را به گوش گیرد و به کار بندد، پند پذیر.
کلمات دیگر: