حالت و کیفیت سخت رو .
سخت رویی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سخت رویی. [ س َ ] ( حامص مرکب ) پررویی و سماجت. مقاومت. پایداری :
چو پی سست وپوشیده شد استخوان
دگر قصه سخت رویی مخوان.
نه دل زآن سخت رویی نرم گشتش.
نشاید سخت رویی پیشه کردن.
که خایسک ِ تأدیب بر سر نخورد.
توبه کرد از سخت رویی سیلی استاد ما.
چو پی سست وپوشیده شد استخوان
دگر قصه سخت رویی مخوان.
نظامی.
نه زآن سرما نوازش گرم گشتش نه دل زآن سخت رویی نرم گشتش.
نظامی.
چه بایداینهمه اندیشه کردن نشاید سخت رویی پیشه کردن.
نظامی.
چو سندان کسی سخت رویی نکردکه خایسک ِ تأدیب بر سر نخورد.
سعدی.
تا بروی سخت ما صائب سر و کارش فتادتوبه کرد از سخت رویی سیلی استاد ما.
صائب ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
۱. پررویی، بی شرمی، گستاخی.
۲. ترش رویی.
۲. ترش رویی.
دانشنامه عمومی
سخت رویی به یک نوع سبک شخصیتی گفته می شود که در آن شخصی به جای عقب نشینی و کنار کشیدن،احساس التزام می کند و به جای احساس عجز و ناتوانی احساس نوعی کنترل می کند و مشکلات زندگی را چالش می داند و نه تهدید.به جهت این سبک شخصیتی،این گونه افراد هنگامی که با مشکلات زندگی روبرو می شوند،به جای اینکه مشکلات را غیرقابل حل بدانند،آن ها را چالش دانسته و با مشکل روبرو شده و در صدد حل آن بر می آیند.
اگزیستانسیالیسم
روان شناسی
اگزیستانسیالیسم
روان شناسی
wiki: سخت رویی
کلمات دیگر: