کلمه جو
صفحه اصلی

دست ساز

فارسی به انگلیسی

handmade, handwork

hand made


فرهنگ فارسی

دست ساخته . چیزی که به دست ساخته باشند .

لغت نامه دهخدا

دست ساز. [ دَ ] ( ن مف مرکب ) دست ساخته. چیزی که به دست ساخته باشند. ( آنندراج ). ساخته دست :
بر مائده ای که دست ساز فلک است
یا بی نمک است یا سراسر نمک است.
خاقانی ( از آنندراج ).
|| ( نف مرکب ) سازنده دست.

فرهنگ عمید

آنچه با دست ساخته و پرداخته شده باشد: هر مائده ای که دست ساز فلک است / یا بی نمک است یا سراسر نمک است (خاقانی: ۷۰۴ ).

پیشنهاد کاربران

اسلایم دست ساز


کلمات دیگر: