( صفت ) ۱ - آنچه که دارای دسته است دارای قبضه مقابل بیدسته : صندلی دسته دار . ۲ - فرمانده سر لشکر
دسته دار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دسته دار. [ دَ ت َ / ت ِ ] ( نف مرکب ) دارای دسته. دارای قبضه. که جای گرفتن و برداشتن دارد چنانکه در ظروف و برخی آلات و ابزارها. مقابل بی دسته.
- طای دسته دار ؛ طای مطبقه. طای مؤلف.
|| دارای گروه و طایفه. که جمعیت و افرادی در اطاعت و فرمان دارد. || سپهبد و سرلشکر. ( آنندراج ).
- طای دسته دار ؛ طای مطبقه. طای مؤلف.
|| دارای گروه و طایفه. که جمعیت و افرادی در اطاعت و فرمان دارد. || سپهبد و سرلشکر. ( آنندراج ).
فرهنگ عمید
۱. هر چیزی که دارای دسته باشد، مانند کوزه و سبو.
۲. سردسته و فرماندۀ دسته ای از سپاه.
۲. سردسته و فرماندۀ دسته ای از سپاه.
کلمات دیگر: