( صفت ) نیکوحال خوشبخت : زیرا که چون بخت او قوی شد و تو نیز از قصد او تقاعد نمایی مدد قوت او کرده باشی .
قوی حال
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
نیکوحال، خوشبخت.
پیشنهاد کاربران
قوی حال : نیکو حال ، زورمند .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 53 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 53 ) .
کلمات دیگر: