کلمه جو
صفحه اصلی

روث

عربی به فارسی

کود , مدفوع حيوانات (مثل گاو واسب) , پشکل , کود دادن , سرگين


فرهنگ فارسی

سرگین افگندن ستور

لغت نامه دهخدا

روث. [ رَ ] ( ع مص ) سرگین افگندن ستور. ( دهار ). سرگین اوکندن ستور. ( مصادر زوزنی ). سرقین انداختن ، و در مثل گویند: احشک و تروثنی ؛ ای اعطیک الحشیش و تعطینی الروثة. ( از منتهی الارب ). راث الفرس ُ روثاً؛ مثل تغوط الرجل. ( اقرب الموارد ). سرگین انداختن. ( غیاث اللغات ). || ( اِ ) سرگین. ( دهار ). سرگین خر. ( مهذب الاسماء ). سرگین اسب و سایر سُمداران. ج ، اَرْواث. ( از اقرب الموارد ) : ستور را دید که در راه روث افگند. فریاد برآورد که بشر حافی نماند. نگرستند چنان بود. گفتند به چه دانستی ؟ گفت : بدانکه تا او زنده بود در جمله راه بغداد روث ستوری دیده نبود. ( تذکرة الاولیاءعطار ). روث و فرث تازه افتاده. ( جهانگشای جوینی ).

روث. ( اِخ ) رجوع به روت شود.

روث . (اِخ ) رجوع به روت شود.


روث . [ رَ ] (ع مص ) سرگین افگندن ستور. (دهار). سرگین اوکندن ستور. (مصادر زوزنی ). سرقین انداختن ، و در مثل گویند: احشک و تروثنی ؛ ای اعطیک الحشیش و تعطینی الروثة. (از منتهی الارب ). راث الفرس ُ روثاً؛ مثل تغوط الرجل . (اقرب الموارد). سرگین انداختن . (غیاث اللغات ). || (اِ) سرگین . (دهار). سرگین خر. (مهذب الاسماء). سرگین اسب و سایر سُمداران . ج ، اَرْواث . (از اقرب الموارد) : ستور را دید که در راه روث افگند. فریاد برآورد که بشر حافی نماند. نگرستند چنان بود. گفتند به چه دانستی ؟ گفت : بدانکه تا او زنده بود در جمله ٔ راه بغداد روث ستوری دیده نبود. (تذکرة الاولیاءعطار). روث و فرث تازه افتاده . (جهانگشای جوینی ).


فرهنگ عمید

سرگین.

دانشنامه عمومی

روث (کشتی پدالی ۱۸۹۵). روث (کشتی پدالی ۱۸۹۵) (به انگلیسی: Ruth (sternwheeler 1895)) یک کشتی است که طول آن ۱۵۶٫۴ فوت (۴۷٫۶۷ متر) می باشد. این کشتی در سال ۱۸۹۵ ساخته شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مدفوع چارپایان دارای سم بدون ‏شکاف را روث گویند.
روث در لغت به معنای سرگین چارپایانی که سم بدون شکاف دارند (اسب، الاغ و قاطر) آمده است.
روث از دیدگاه فقها
لیکن در کلمات فقها، معنای آن توسعه یافته و در سرگین دیگر چارپایان نیز به کار رفته است. تعابیری همچون روث مایؤکل لحمه و روث مالایؤکل لحمه که منظور مطلق حیوانات حلال و حرام گوشت می‏ باشد، بیانگر این توسعه مفهومی است.



کلمات دیگر: