کلمه جو
صفحه اصلی

رهنامه

فرهنگ فارسی

راهنامه . راهنامج . کتابی که بدان کشتیبانان راه سپرند و بسوی لنگرگاه و جز آن پی برند معرب آن رهنامج و راهنامج .

بیانیه‌ای مکتوب دربارۀ سیاست رسمی حکومت، به‌ویژه در زمینۀ سیاست خارجی و راهبرد نظام


لغت نامه دهخدا

رهنامه. [ رَ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) راهنامه. راهنامج. رهنامج. کتابی که بدان کشتی بانان راه سپرند و بسوی لنگرگاه و جز آن پی برند. معرب آن رهنامج و راهنامج است. ( یادداشت مؤلف ). کتاب شناساننده راهها :
دگرگونه در دفتر آرد دبیر
ز رهنامه ره شناسان پیر.
نظامی.
ز رهنامه چون بازجستند راز
سوی بازپس گشتن آمد نیاز.
نظامی.
ز خاقان بپرسید کاین شهر کیست
به رهنامه در نام این شهر چیست.
نظامی.
رجوع به مترادفات کلمه شود.

فرهنگ عمید

= راه نامه

راه‌نامه#NAME?


دانشنامه عمومی

رَهنامه ها در قدیم نقشه ها و نوشته هایی بودند که در آن ها کلیه اطلاعات مربوط به دریانوردی ثبت و مستند شده بود و ناخداها به کمک آن راه سپرده و به مکان لنگرگاه ها و غیره پی می بردند.
ایرانیان از روزگار باستان، مبتکر و صاحب رهنامه هایی بوده اند و به کمک آن ها دریانوردی و دریاپویی می کرده اند. رهنامه های ایرانیان، اطلاعات و آگاهی هایی در مورد بنادر و جزایر، گاه نگاری و جهت یابی، جریان های دریایی، جریان های هوایی، ابزارهای دریانوردی و … را دربرداشته اند. پس از اسلام، بسیاری از رهنامه های دوران ساسانی به عربی ترجمه شد و دریانوردان دوران اسلامی، بهره فراوانی از آنان برگرفتند.
نمونه از اشعار نظامی:
در متون قدیمی این واژه به صوت راهنامه، راهنامج، و رهنامج نیز ثبت شده که دو صورت اخیر شکل عربی شدهٔ رهنامَگ پارسی میانه است.

فرهنگستان زبان و ادب

{doctrine} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] بیانیه ای مکتوب دربارۀ سیاست رسمی حکومت، به ویژه در زمینۀ سیاست خارجی و راهبرد نظام

پیشنهاد کاربران

رهنامه. ( علوم سیاسی ) بیانیه ای مکتوب دربارۀ سیاست رسمی حکومت، به ویژه در زمینۀ سیاست خارجی و راهبرد نظامی. مترادف این واژه در زبان انگلیسی «doctrine» است. ( منبع: لغتنامۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی )


کلمات دیگر: