بیمار دار خادم بیمار
رنجوردار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رنجوردار. [ رَ ] ( نف مرکب ) بیماردار. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). خادم بیمار. ( ناظم الاطباء ). پرستار مریض :
مگو تندرست است رنجوردار
که می پیچد از غصه رنجوروار.
مگو تندرست است رنجوردار
که می پیچد از غصه رنجوروار.
( بوستان ).
فرهنگ عمید
کسی که بیمار در خانه دارد، بیماردار: مگو تندرست است رنجوردار / که می پیچد از غصه رنجوروار (سعدی۱: ۵۹ ).
کلمات دیگر: