کلمه جو
صفحه اصلی

گندم کار

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که شغلش کاشتن گندم است .

لغت نامه دهخدا

گندم کار. [ گ َ دُ ] ( نف مرکب ) آنکه پیشه او گندم کاری است. آنکه کشت گندم کند.

گندم کار. [ گ َ دُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میانکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 36 هزارگزی جنوب اردل و متصل به راه عمومی شلیل به ویلان واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 398 تن است. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و ذغالسوزی و صنایع دستی زنان قالی بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

گندم کار. [ گ َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میانکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 36 هزارگزی جنوب اردل و متصل به راه عمومی شلیل به ویلان واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 398 تن است . آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و ذغالسوزی و صنایع دستی زنان قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


گندم کار. [ گ َ دُ ] (نف مرکب ) آنکه پیشه ٔ او گندم کاری است . آنکه کشت گندم کند.


فرهنگ عمید

کشاورزی که شغلش کاشتن گندم است.

دانشنامه عمومی

گندمکار، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان اهواز در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان کوت عبدالله قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳٬۸۱۱ نفر (۷۳۰خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

نام روستای منجزی نشین
در سرخ آب. اندیکا


کلمات دیگر: