پرسنده از بسیار کس با سوئ ال از اشخاص بسیار : (پرسان پرسان بکعبه می بتوان رفت . )پرسان پرسان با سوال از بسیار کس
پرس پرسان. [ پ ُ پ ُ ] ( ق مرکب ) پرسان پرسان. با سؤال از بسیار کس : پرس پرسان می کشیدش تا بصدرگفت گنجی یافتم آخر بصبر.مولوی.پرس پرسان میشد اندر افتقادچیست این غم بر که این ماتم فتاد.مولوی.