کلمه جو
صفحه اصلی

برهان صدیقین

دانشنامه عمومی

برهان صدیقین از برهان های اثبات وجود خدا و جزو برهان های وجودی است که بواسطه بهره گیری از مفهوم اصالت وجود، وجود خدا را اثبات می کند و به گفته علامه طباطبایی معتبرترین و قوی ترین برهان برای رسیدن به خداست.در فلسفه اسلامی، این تقریرها مشهور هستند به این که تنها براهین از میان برهان های اثبات وجود خدایند که وجود خدا را با خود خدا و بدون واسطه اثبات می کنند. مفسرین برخی آیات قرآن را اشاره به این برهان می دانند: «آیا پروردگار تو که بر هر چیز گواه است خودش بس نیست؟»
نقد شناخت شناسانه:
ملاصدرا واضع اصلی مفهوم اصالت وجود است، و به استناد آن دربارهٔ برهان صدیقین می گوید:.mw-parser-output blockquote.templatequote{margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite{line-height:1em;text-align:right;padding-right:2em;margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite cite{font-size:85%}
اگر حکمای الهی وجود عالم محسوس را هم مشاهده نکرده بودند، اعتقاد آنان در مورد وجود خدا و صفات و کلیات افعال او غیر از این اعتقادی که اکنون دارند نبود.
در تقریر سهروردی سخن از مراتب نور است. نور مراتبی دارد. به گونه ای که انوار عارض، محتاج به نور قائم بالذات هستند. تقریر سهروردی در حقیقت پلی میان براهین وجودی بر مبنای امکان وجود و براهین وجودی بر مبنای اصالت وجود است.

دانشنامه آزاد فارسی

بُرهان صِدّیقین
برهانی که در آن آثار و مخلوقات جهان هستی واسطۀ اثبات ذات حق قرار نمی گیرند. ابن سینا برهان معروف خود را برهان صدّیقین می خوانَد و مدعی است این برهان بر دیگر براهین شرافت دارد، زیرا در آن، اشیا و مخلوقات واسطه برای اثبات ذات حق قرار نگرفته است و صرفاً از طریق تقسیم موجود به واجب و ممکن، و امتناع دور و تسلسل به اثبات وجود خدا می پردازد. امّا ملاصدرا آن را کمال مطلوب نیافته، زیرا در این برهان نیز «امکان» که از خواص ماهیات است، واسطه قرار گرفته است. وی برهانی را که خود آن را برهان صدیقین می خواند، و برهانی ابتکاری و منحصر به اوست، تقریر کرده و از آن پس، همین برهان به این نام مشهور شده است. وی با تکیه بر اصول فلسفۀ خود، به ویژه اصل مهم «اصالت وجود» و توابع و نتایج آن، برهان صدیقین را تقریر می کند و در نهایت به این نتیجه می رسد که حقیقت هستی در ذات خود مشروط به شرطی نیست (معلولیت در آن راه ندارد) و از طرف دیگر، هرگونه کمالی از وجود برمی خیزد و جز وجود حقیقتی ندارد. پس، هستی در ذات خود هم مساوی است با نامشروط بودن (وجوب ذاتی ازلی) و هم مساوی است با کمال و عظمت و شدّت و فعلیت. از این جا نتیجه می گیریم که حقیقتِ هستی در ذات خود مساوی است با ذات حق. از سوی دیگر، جهان را گذران و پذیرندۀ عدم، و واقعیت ها را محدود و مشروط می بینیم. از این جا حکم می کنیم که جهان عین حقیقت هستی نیست. جهان ظلّ هستی و توأم با نیستی و در نتیجه، معلول و مخلوق است. صدرالمتألهین تأکید می کند که اصالت وجود عقل ما را به طور مستقیم به ذات حق رهبری می کند، بی آن که نیاز به واسطه ای باشد و این شیوۀ صدّیقین (راستگویان و راست اندیشان) است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اصطلاح صدیقین را نخستین بار «بوعلی سینا» با استفاده از آیات قرآن کریم در تسمیه برهانی به کار برد که بر اساس امکان ماهوی برای اثبات وجود خداوند سازمان داده بود.
سرّ این نامگذاری توسط او این است که در این برهان هیچ یک از افعال و مخلوقات خداوند نظیر حرکت و حدوث، واسطه در اثبات نیست، بلکه بعد از نفی سفسطه و قبول این که واقعیتی هست، با نظر به اصل وجود، بدون آن که نیاز به واسطه ای دیگر باشد، با یک تقسیم عقلی که موجود یا واجب و یا ممکن است و در صورتی که ممکن باشد مستلزم واجب خواهد بود، وجود خدای تعالی اثبات خواهد شد. از این برهان تقریرات مختلفی ارائه شده است که به مهم ترین آن ها اشاره می نماییم. برهان صدیقین از منظر سه مکتب بزرگ فلسفی:
ابن سینا
برهان صدیقین نخستین بار بر اساس آیات قرآن کریم و توسط ابوعلی سینا فیلسوف و دانشمند مسلمان ارائه شد. بوعلی در نمط چهارم کتاب «الاشارات و التنبیهات» بعد از اقامه برهان در خصوصیات و تسمیه این برهان می گوید: دقت کن، چگونه بیان ها برای اثبات وجود خداوند و یگانگی و بریء بودن او از نقص ها به چیزی جز تأمل در حقیقت هستی، احتیاج ندارد و نیازمند به اعتبار و لحاظ خلق و فعل خداوند نمی باشد هر چند که فعل و خلق خداوند نیز دلیل بر وجود او بوده و از این طریق نیز می توان به اثبات ذات واجب پرداخت و امّا آن را که از نظر مستقیم به وجود حاصل می آید، مطمئن تر و بهتر است. ما چون وجود را از آن جهت که وجود است در نظر می گیریم بر وجود او گواهی می دهیم... قرآن کریم می فرماید: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتی یتبین لهم أنه الحق؛ آیات خود را در آفاق و نفس هایشان به زودی نشان می دهیم تا برای آنها روشن شود که تنها او حق است» و البتّه این شیوه از آگاهی نسبت به حق تعالی مخصوص به قومی است و سپس قرآن کریم می فرماید: «أ و لم یکف بربک أنه علی کل شیء شهید؛ آیا خود پروردگار تو، که بر همه امور گواه و یا در همه اشیاء مشهود است کفایت نمی کند. این گونه حکم مختص به صدیقین است که با نظر به خداوند بر او گواه می گیرند و با نظر به غیر بر او استدلال نمی کنند. او در برهان خود سعی داشت تا از راه تقسیم موجود به واجب و ممکن و نیازمندی ممکن در وجود به مرجّح و امتناع دور و تسلسل علل به استدلالی قانع کننده دست یابد. بو علی ادعا می کند که برهانی که از این راه آورده از دیگر برهان ها در این زمینه برتر است. دلیل او بر این سخن آن است که برای اثبات این برهان از هیچ کدام از اشیا و مخلوقات واسطه دیگری به جز خود وجود خداوند والامرتبه بهره نبرده است. قبل از وی افرادی همچون متکلمان و ارسطوییان اشیا را از این حیث که حادث و متحرک هستند، به عنوان واسطه در برهان هایشان به کار می گرفتند. در واقع برتری برهان معروف ابن سینا نیز همین مطلب است که اشیا واسطه اثبات ذات واجب قرار نمی گیرند.
← روش ابن سینا
روش شیخ اشراق بسیار به روش ملاصدرا شباهت دارد. اما چون در این مقاله سیر تاریخی این برهان لحاظ شده است ابتدا شرح دیدگاه اشراقیون بیان می شود. در این زمینه ملاصدرا در کتاب حکمت الاشراق جملاتی را بیان کرده است که شاهدی بر نظرات شیخ اشراق درباره برهان صدیقین است. «هرگاه نور مجرد به لحاظ ماهیت و در ماهیت خود احتیاج وی قهرا به سوی جوهر غاسق نبود زیرا جوهر غاسق را نرسد که موجودی اشرف و اتم از خود بیافریند. آن گونه موجودی که نه در یک جهت بلکه درجهت متعدد بر او اشرفیت دارد و اصولا چگونه می تواند جوهر غاسق افاده نور کند. پس اگر نور مجرد در تحقق ذاتش محتاج بود به ناچار محتاج به نوری بود که قائم واستوار به ذات خود بود و از برهانی که لزوم متناهی بودن را در امور مجتمعه مترتب ثابت می کند. دانستی وجود سلسله انوار مجرد مترتبه به طور بی نهایت محال است و بنابراین واجب است که انوار قائم بالذات و انوار عارضه و هیئت آنها هم به نوری منتهی شود که ورای وی نوری دیگر بدان ساق نبود و آن نور النوار و نور محیط و نور قیوم و نور مقدس و نور اعظم و اعلی است».این عبارات به همراه اعتقاد به تشکیک در حقیقت نور که شیخ اشراق به آنها معتقد است تقریر دیگری از برهان صدیقین است. البته این بیان تفاوتی هم با آنچه در مکتب متعالیه مطرح شده دارد و آن این است که ملاصدرا از حقیقت وجود به جای بحث از انوار بهره می برد.
← شرح برهان
...


کلمات دیگر: