پریشان گفتن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
دری وری سخن گفتن، پریشان گفتن، اب دهان جاری ساختن، از دهن یا بینی جاری شدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) پراگنده گفتن : ( و من بعد پریشان نگویم . ) ( گلستان )
لغت نامه دهخدا
پریشان گفتن. [ پ َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) هذیان گفتن. هجر. یاوه گفتن. بیهوده گفتن. یافه سرائی کردن. پراکنده گفتن. باطل گفتن : گفت چندان مبالغه در وصف ایشان بکردی و سخنهای پریشان بگفتی. ( گلستان ). و من بعد پریشان نگویم. ( گلستان ).
کلمات دیگر: