سنب
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) در ترکیب به معنی سنبنده ( سوراخ کننده ) آید : آهن سنب . ۲ - ( اسم ) سم چارپایان . ۳ - خانه زیر زمینی جهت درویشان سمج . ۴ - آغل گوسفندان سمج .
اسب بسیار رو و تیز قدم . سنوب جمع .
اسب بسیار رو و تیز قدم . سنوب جمع .
فرهنگ معین
(سُ ) (اِفا. ) در ترکیب به معنی «سنبنده » (سوراخ کننده ) آید. ۱ - (اِ. ) سم چارپایان . ۲ - خانة زیرزمینی جهت درویشان . ۳ - آغل گوسفندان ، سمج .
لغت نامه دهخدا
سنب . [ س َ ن ِ ] (ع ص ) اسب بسیاررو و تیزقدم . ج ، سنوب . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || سخت آزمند. (ناظم الاطباء).
سنب . [ سَمْب ْ ] (ع اِ) روزگار و پاره ای از روزگار. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
سنب. [ سُمْب ْ ] ( اِ ) سم چارپایان. ( برهان ) ( جهانگیری ). سم ستور. ( آنندراج ). || گرد باشد که از سنب ستوربرآید. ( تفسر ابوالفتوح ). || پای که به عربی رِجل خوانند. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) و ( آنندراج ). پای. رِجل. ( ناظم الاطباء ) :
ما ببوش و عارض و طاق و طرنب
سر کجا که خود همی ننهیم سنب.
عزم تو کشورگشای خشم تو بدخواه بند
رمح تو پولادسنب تیغ تو جوشن گذار.
سنب. [ سَمْب ْ ] ( ع اِ ) روزگار و پاره ای از روزگار. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).
سنب. [ س َ ن ِ ] ( ع ص ) اسب بسیاررو و تیزقدم. ج ، سنوب. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || سخت آزمند. ( ناظم الاطباء ).
ما ببوش و عارض و طاق و طرنب
سر کجا که خود همی ننهیم سنب.
مولوی.
|| ثقبه. سوراخ. ( ناظم الاطباء ). || خانه زیرزمین را گویند که در کوه و صحرا جهت درویشان و خوابیدن گوسفندان کنند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). خانه زیرزمین که او را سم و سمچ نیز گویند. ( فرهنگ رشیدی ). خانه زیرزمین که آنر سمنچه نیز گویند. ( آنندراج ). || ( نف ) سوراخ کننده. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ) : عزم تو کشورگشای خشم تو بدخواه بند
رمح تو پولادسنب تیغ تو جوشن گذار.
فرخی ( از جهانگیری ).
|| ( اِ ) مثقب ؛ پرماه. مته. ( ناظم الاطباء ).سنب. [ سَمْب ْ ] ( ع اِ ) روزگار و پاره ای از روزگار. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).
سنب. [ س َ ن ِ ] ( ع ص ) اسب بسیاررو و تیزقدم. ج ، سنوب. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || سخت آزمند. ( ناظم الاطباء ).
سنب . [ سُمْب ْ ] (اِ) سم چارپایان . (برهان ) (جهانگیری ). سم ستور. (آنندراج ). || گرد باشد که از سنب ستوربرآید. (تفسر ابوالفتوح ). || پای که به عربی رِجل خوانند. (برهان ) (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) و (آنندراج ). پای . رِجل . (ناظم الاطباء) :
ما ببوش و عارض و طاق و طرنب
سر کجا که خود همی ننهیم سنب .
|| ثقبه . سوراخ . (ناظم الاطباء). || خانه ٔ زیرزمین را گویند که در کوه و صحرا جهت درویشان و خوابیدن گوسفندان کنند. (برهان ) (ناظم الاطباء). خانه ٔ زیرزمین که او را سم و سمچ نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). خانه ٔ زیرزمین که آنر سمنچه نیز گویند. (آنندراج ). || (نف ) سوراخ کننده . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) :
عزم تو کشورگشای خشم تو بدخواه بند
رمح تو پولادسنب تیغ تو جوشن گذار.
|| (اِ) مثقب ؛ پرماه . مته . (ناظم الاطباء).
ما ببوش و عارض و طاق و طرنب
سر کجا که خود همی ننهیم سنب .
مولوی .
|| ثقبه . سوراخ . (ناظم الاطباء). || خانه ٔ زیرزمین را گویند که در کوه و صحرا جهت درویشان و خوابیدن گوسفندان کنند. (برهان ) (ناظم الاطباء). خانه ٔ زیرزمین که او را سم و سمچ نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). خانه ٔ زیرزمین که آنر سمنچه نیز گویند. (آنندراج ). || (نف ) سوراخ کننده . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) :
عزم تو کشورگشای خشم تو بدخواه بند
رمح تو پولادسنب تیغ تو جوشن گذار.
فرخی (از جهانگیری ).
|| (اِ) مثقب ؛ پرماه . مته . (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
۱. = سنبیدن
۲. سنبنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): آهن سنب، پولادسنب.
۳. (اسم ) سوراخ.
۴. (اسم ) آغل زیرزمینی.
۵. (اسم ) = سُم
۲. سنبنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): آهن سنب، پولادسنب.
۳. (اسم ) سوراخ.
۴. (اسم ) آغل زیرزمینی.
۵. (اسم ) = سُم
پیشنهاد کاربران
در زبان لری بختیاری به معنی
سم
Sovnb
سم
Sovnb
کلمات دیگر: