bride's ornamental veil
گیله
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- نسترن . ۲- گیسو مانندی که موی آن را ازورقی برنگ زر برند و بر سر عروسان آویزند .
نام جایی ومقامی است . گیله بمفهوم جاو مقامی خاص یافته نشد . یا نام گل است . یعنی اصل گل سرخ که نسترن باشد . یا گیسو گونه ای که موی آن از روق برنگ زر برند و سر عروسان آویزند . چون گیسوان از طلا .
نام جایی ومقامی است . گیله بمفهوم جاو مقامی خاص یافته نشد . یا نام گل است . یعنی اصل گل سرخ که نسترن باشد . یا گیسو گونه ای که موی آن از روق برنگ زر برند و سر عروسان آویزند . چون گیسوان از طلا .
لغت نامه دهخدا
گیله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِخ ) نام جایی و مقامی است. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ شعوری ) ( آنندراج ). گیله به مفهوم جا و مقامی خاص یافته نشد. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). || ( اِ ) نام گل است. یعنی اصل گل سرخ که نسترن باشد. ( یادداشت به خط مؤلف ).
|| گیسوگونه ای که موی آن از ورق به رنگ زر برند و بر سر عروسان آویزند، چون گیسوان از طلا. ( یادداشت به خط مؤلف ).
|| گیسوگونه ای که موی آن از ورق به رنگ زر برند و بر سر عروسان آویزند، چون گیسوان از طلا. ( یادداشت به خط مؤلف ).
واژه نامه بختیاریکا
( گیله * ) گیاهی سردسیری وتلخ که مثل برنج سوری است
پیشنهاد کاربران
در زبان لری بختیاری به معنی
گیاهی در مناطق سردسیر
gileh
گیاهی در مناطق سردسیر
gileh
اسم روستایی در استان مازندران شهر ساری ( از جاده قائمشهر به ساری ) اول شهر ساری واقع شده به اسم گیله کلا. خیلی سرسبز و خوش آب و هوا و زیباست
گیله ( Gilə ) : در زبان ترکی به مردمک چشم و حبه انگور گفته می شود
گیله در زبان ترکی به معنی گاو نر کوهان دار نیز هست
kiraz یعنی گیلاس به ترکی kiraz
kir az چه ربطی به گیله اس داره
kir az چه ربطی به گیله اس داره
مادر بزرگم ( سبزواری بود ) به بافت موهاش می گفت. موهای سرش و چند دسته می کرد و بعد می بافتشون به هر کدوم از بافت ها می گفت گیله مو. سه چهارتا گیله مو داشت تو سرش!
کلمات دیگر: