دفاعی، پدافندی، تدافی، حالت تدافع
تدافی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
یا بنوبت گرفتن یا گشاده رفتن شتر یا دریافتن تدارک چیزی را ٠
لغت نامه دهخدا
تدافی. [ ت َ ] ( ع مص ) بنوبت گرفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || گشاده رفتن شتر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || دریافتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تدارک چیزی را. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).
کلمات دیگر: