امایش
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
تعبیه، تمهید، امایش، امادگی، تهیه، تدارک، اماده سازی، تهیه مقدمات، پستایش، امادش، اقدام مقدماتی
امایش، منطق نمادی، امادها، مبحی تدارکات لشکر کشی
فرهنگ عمید
( آمایش ) ۱. آراستگی.
۲. آمادگی، آماده کردن.
۳. بررسی و تحلیل.
۲. آمادگی، آماده کردن.
۳. بررسی و تحلیل.
فرهنگستان زبان و ادب
آمایش
{priming} [روان شناسی] فرایند تسهیل یا مهار پردازش بعدی براثر تجربۀ اخیر یک محرک
{priming} [روان شناسی] فرایند تسهیل یا مهار پردازش بعدی براثر تجربۀ اخیر یک محرک
پیشنهاد کاربران
آمایش اسم مصدر آمای ( آراینده ) ، به معنی هنر یا فن جای دادن با نظم و ترتیب و همراه با آینده نگری انسانها، فعالیتها، زیر ساختها و وسایل ارتباطی در خدمت انسانها در فضای کشور با در نظر گرفتن الزامات طبیعی، انسانی و اقتصادی می باشد. در معنای دیگر آمایش یعنی تخصیص جمعیت و فعالیت به نواحی گوناگون سرزمین که به عنوان هدف اصلی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور عنوان شده است.
آماشتن هم چنانچه قابل قبول هست بعنوان اسم مصدر مترادف آمایش باشد که در مواردی در قافیه به شعرا کمک می کند.
آمیختن .
آماده شدن، آماده بودن - نام ستایش، اسم مصدر آزادی وستودن
در پاسخِ به دوستِ گرامی، مهدی رستادمهر،
مصدرِ آمای، آمودن بوده است و "آماشتن" نبوده، و اگر مصدری هَمَکنون وجود دارد، ما نمی نیازیم که مصدری جدید را بسازیم برای "آمای".
اگر هم آمای، مصدری نداشت، می توان گفت که باید "آماستن" می شد. زیرا در فارسی کارواژگانِ "آراستن، ویراستن، ، ، ، ، ) همگی به آرای و ویرای می ترادیسند.
مصدرِ آمای، آمودن بوده است و "آماشتن" نبوده، و اگر مصدری هَمَکنون وجود دارد، ما نمی نیازیم که مصدری جدید را بسازیم برای "آمای".
اگر هم آمای، مصدری نداشت، می توان گفت که باید "آماستن" می شد. زیرا در فارسی کارواژگانِ "آراستن، ویراستن، ، ، ، ، ) همگی به آرای و ویرای می ترادیسند.
کلمات دیگر: