کلمه جو
صفحه اصلی

روفته

فرهنگ فارسی

شهرکیست بناحیت پارس از داراگرد آبادان و با نعمت .

لغت نامه دهخدا

روفته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) رُفته . روبیده . پاک کرده شده . جاروب شده : صاعه ؛ جایی که زنان برای پنبه زدن روفته و آماده کرده باشند. (منتهی الارب ). رجوع به رفته شود.


روفته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) رُفته. روبیده. پاک کرده شده. جاروب شده : صاعه ؛ جایی که زنان برای پنبه زدن روفته و آماده کرده باشند. ( منتهی الارب ). رجوع به رفته شود.

روفته. [ ت َ ] ( اِخ ) شهرکیست بناحیت پارس از داراگرد آبادان و با نعمت. ( حدود العالم ).

روفته . [ ت َ ] (اِخ ) شهرکیست بناحیت پارس از داراگرد آبادان و با نعمت . (حدود العالم ).


پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
روبیده. صاف و واضح . جارو کرده

Rovfeteh

هوش روفته::حیاط را جارو کرده

شسته و روفته بس گوم::
بدون رودربایستی حرفمو بهش گفتم




کلمات دیگر: