کلمه جو
صفحه اصلی

بوت


مترادف بوت : پوتین، چکمه، نیم چکمه

مترادف و متضاد

پوتین، چکمه، نیمچکمه


فرهنگ فارسی

شهریست که در مصر بوده و غیب گویان آن شهرتی داشتند ٠

لغت نامه دهخدا

بوت. ( اِ ) بیونانی ، درختی است ثمر آن شبیه زعرور و حکیم میرمحمدمؤمن ، نوشته : ظاهراً درخت کنوس طبری ، همین باشد. ( فهرست مخزن الادویه ) ( تحفه حکیم مؤمن ). درختی است نبات آن بنبات زعرور ماند. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

بوت. ( اِخ ) شهری است که در مصر بوده و غیب گویان آن شهرتی داشتند. ( ایران باستان ج 1 ص 518 ).

بوت . (اِ) بیونانی ، درختی است ثمر آن شبیه زعرور و حکیم میرمحمدمؤمن ، نوشته : ظاهراً درخت کنوس طبری ، همین باشد. (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). درختی است نبات آن بنبات زعرور ماند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


بوت . (اِخ ) شهری است که در مصر بوده و غیب گویان آن شهرتی داشتند. (ایران باستان ج 1 ص 518).


دانشنامه عمومی

موزه. بوت یا چکمه به پارسی می شود موزه.


واژه نامه بختیاریکا

جوی چوبی از تنه درختان جهت نوشیدن آب احشام یا هدایت آب از دره ها و گذرگاه های سخت

پیشنهاد کاربران

در گویش افغانستانی یعنی کفش ، چکمه ، بُت


کلمات دیگر: