پس و پیش
فارسی به انگلیسی
back and forth, to and fro
swing, seesaw
مترادف و متضاد
ترانهاده، پس و پیش
فرهنگ فارسی
پساپیش
لغت نامه دهخدا
پس و پیش. [ پ َ س ُ ] ( اِ مرکب ) یا پیش و پس. پس و پیش یکی شدن.دو مجرای شرم زن بهم پیوستن. افضاء: اِمراة مفضاة؛ زن که پیش و پس او یکی گردیده باشد. ( منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
عقب وجلو.
* پس وپیش کردن: (مصدر متعدی )
۱. اشیایی را که در جایی گذاشته شده جابه جا کردن و جای آن ها را عوض کردن.
۲. مردمی را که در جایی جمع شده اند به عقب وجلو راندن.
* پس وپیش کردن: (مصدر متعدی )
۱. اشیایی را که در جایی گذاشته شده جابه جا کردن و جای آن ها را عوض کردن.
۲. مردمی را که در جایی جمع شده اند به عقب وجلو راندن.
گویش مازنی
/pas o pish/ پس و پیش – عقب و جلو
پس و پیش – عقب و جلو
کلمات دیگر: