مترادف بی ابرو کردن : ( بی آبرو کردن ) بدنام کردن، رسوا کردن، مفتضح ساختن، بی اعتبار ساختن
بی ابرو کردن
مترادف بی ابرو کردن : ( بی آبرو کردن ) بدنام کردن، رسوا کردن، مفتضح ساختن، بی اعتبار ساختن
فارسی به انگلیسی
blot
فارسی به عربی
الغاء
مترادف و متضاد
باطل کردن، خنثی کردن، خراب کردن، بی اثر کردن، باز کردن، واچیدن، بیابرو کردن
پیشنهاد کاربران
Dishonor
Discredit
Discredit
Disgrace بی آبرو کردن . بی آبرویی
دمغ کردن
شلوار کسی را کندن ؛ شلوار او را بیرون کردن.
کنایه است از بی آبرو کردن و رسواساختن کسی و مغلوب و منکوب کردن او. این لفظ که بصورت دشنام در نزاعها بمیان می آید، معمولاً صورت تهدید دارد. گاه نیز بر سبیل بیان ماوقع ممکن است کسی رفتار سخت و شدید خود را با طرف خود به کندن و درآوردن شلوار طرف تعبیر کند. گاه نیز به جای شلوار لفظ �تنبان � استعمال میشود و در نزاعها گاه عملاً نیز شلوار خصم را پاره میکنند. ( از فرهنگ لغات عامیانه ) .
- شلوارکن کردن ؛ شلوار کسی را کندن. ( فرهنگ لغات عامیانه ) . رجوع به ترکیب شلوار کسی را کندن شود.
کنایه است از بی آبرو کردن و رسواساختن کسی و مغلوب و منکوب کردن او. این لفظ که بصورت دشنام در نزاعها بمیان می آید، معمولاً صورت تهدید دارد. گاه نیز بر سبیل بیان ماوقع ممکن است کسی رفتار سخت و شدید خود را با طرف خود به کندن و درآوردن شلوار طرف تعبیر کند. گاه نیز به جای شلوار لفظ �تنبان � استعمال میشود و در نزاعها گاه عملاً نیز شلوار خصم را پاره میکنند. ( از فرهنگ لغات عامیانه ) .
- شلوارکن کردن ؛ شلوار کسی را کندن. ( فرهنگ لغات عامیانه ) . رجوع به ترکیب شلوار کسی را کندن شود.
کلمات دیگر: